گفت و گوی عصر فرهنگ با مرضیه بهرامی برومند نویسنده و فعال حوزه زنان
زن به ابزاری برای حفظ گفتمان سیاسی تبدیل شده است
عصر فرهنگ – مرضیه بهرامی برومند فعال حوزه زنان و یکی از نویسندگان موفق نسل جوان است که کتاب های متعددی را به چاپ رسانده و در حوزه نقد فیلم از منظر رواشناختی و جامعه شناختی نیز قلم پویایی دارد. بهرامی برومند دارای کارشناسی ارشد در رشته مطالعات فرهنگی است که در آثار خود بر حوزه «فضا و جنسیت» و «جامعه شناسی بدن» متمرکز شده است. وی همچنین با مفاهیم روانکاوی ژاک لکان در کلاسهای میترا کدیور که خود یکی از شاگردان مستقیم لکان بوده، حضور داشته و از دانش وی بهره گرفته است. قلعه هشتم (نشر تیسا)، دیگری در اندرونی: پیشدرآمدی بر موضوع بازنمایی جنسیت در فضای معماری (نشر تیسا) و رهایی از اغوا: نگاهی به رمان بوف کور (نشر کلیدر) از جمله آثاری هستند که از وی تاکنون به چاپ رسیده اند. «از زنان پردهنشین تا بدنهای رام» نیز آخرین کتاب این نویسنده است که به تازگی توسط نشر لوگوس چاپ و روانه بازار شده است. به همین بهانه به سراغ وی رفتیم تا با دغدغه های وی در حوزه زنان بیشتر آشنا شویم.
****
در نوشته های شما اعم از رمان و غیررمان، زن برجسته است. آیا شما خود را یک فمینیست می دانید؟ اگر خود را فمینیست می دانید، نسبت شما با فمینیسم رایج در ایران چیست و اگر خود را فمینیست نمی دانید، چرا؟
تفکر فمینیسم بر مبنای برابری میان زن و مرد شکل گرفته است. یعنی مردان و زنان بدون توجه به جنسیت، باید از حقوق و موقعیتهای برابری برخوردار باشند. خب اگر من باور داشته باشم افراد فارغ از جنس از حقوق مساوی در جامعه برخوردار هستند پس یک فمینیست هستم. اما افرادی که اذعان می کنند ما به برابری اعتقاد داریم ولی فمینیست نیستیم، آن لحظه باید در جواب این افراد شک کرد و آنها را آگاه کرد که تحت تاثیر تبلیغات منفی واژه فمینیست از گفتمان نظام اجتماعی هستند که برای آنها این واژه بار منفی پیدا کرده است. زمانی حقوق برابر زن و مرد برای ما مهم می شود که در جامعه به دنبال احقاق آن حق باشیم و دیگران را از حقوق خود آگاه کنیم. پس در درجه اول هر کسی با این طرز فکر یک فمینیست است.
گاه در برخی مطالب و نوشته های خود نسبت به برخی فعالان شبکه های اجتماعی که درباره زنان مطالبی را منتشر می کنند، نقدهایی را وارد کرده اید. به نظر شما فمینیسم سلبریتی شده از چه جهت قابل نقد است و چه تبعاتی می تواند داشته باشد؟
فمینیسم سلبریتی شده مثل همه شوها یک نمایش و تلاش برای دیده شدن هست و این دسته افراد، از دانش و مفاهیمی که مربوط به حوزه زنان و تاریخ اجتماعی جامعه ایرانی و جنبش زنان باشد، به اندازه کافی آگاهی ندارند. قبل از هر عملی، به آگاهی و دانش در این زمینه نیاز داریم وگرنه کنشها و کنشگرهای ما مثل یک موج در تاریخ برمیخیزند و فراموش میشوند و این تاثیر خوبی در جنبش آگاهی بخش زنان ندارد، چون به اصطلاح عام هر انگیزه و کنشی را سِر میکند. بحث این هست که جنبش و بیداری زنان یک علم و دارای تاریخ هست. بیشتر کسانی را که من در جامعه زنان ایران میبینم به ویژه ایرانیهایی که مهاجرت کردهاند با پدیدار شدن فضای مجازی و اینستاگرام خود را فمینیست معرفی کردهاند، در حالی که بیشتر به یک بلاگر میمانند تا فعال و کنشگر در حوزه زنان. چون اگر این ابزار فضای مجازی و به ویژه اینستاگرام را از آنها بگیریم سوال من این است آیا جنبش و آگاهی سازی زنان برای آنها تمام میشود؟! تمام قدرت آنها در این فضا و پستهایی که دغدغه شخصی است و نه دغدغه جمعی، خلاصه شده است. قبل از فضای مجازی «خیابان» محل اعتراض و خواستهای اقشار آسیبدیده و محروم بود که در برابر قدرت میایستادند و مبارزه میکردند. آیا فضای مجازی فضای مناسبی برای جنبش زنان هست؟ آیا این فمینیستهای سلبریتی قبل از فضای مجازی توان داشتن کنشگری در فضاهای عمومی را داشتند یا نه؟ این سوال را باید به ویژه از زنانی که مهاجرت کردهاند پرسید؛ آیا حالا که در امنیت و آزادی قرار گرفتهاند و فضای مجازی هزینهای برایشان ندارد و برعکس فضای مناسبی هم برای دیده شدن هست، خود را کنشگر زنان معرفی میکنند؟ فمینیست منبع خوبی شده است هم برای طرد زنان و هم برای نفع شخصی و فضایی برای فراغت بعضی از افراد. این سوالها و پرسشها مباحث مهمی هستند که باید به سادگی از کنار آنها رد نشد و دقت کرد.
در آثار شما فوکو و نظریاتش جایگاه ویژه ای دارد؛ تاکید شما بر سوژگی زن آیا بیشتر بر نقد سوژه زنانه ای تمرکز دارد که اتفاق افتاده یا معطوف است به سوژه زنانه ای که باید باشد و نیست؟ به عبارت دقیق تر آیا تصویری منسجم از آنچه که زن باید یا می تواند باشد، در ذهن دارید و برای تحقق آن تلاش می کنید؟ آیا تنها به دنبال ارائه نوعی خودآگاهی تاریخی نسبت به زن و مسیری که در جامعه ایرانی پیموده، هستید یا اینکه قصد دارید با ارائه این خودآگاهی، مقدمه ای بر تغییر وضعیت زن در حال و آینده ترسیم کنید؟
خودآگاهی که منجر به تغییر جایگاه زن در جامعه و خانوده نشود و به او آزادی و احترام ندهد چه ضرورت و اهمیتی دارد! سوژه زنانهای که اتفاق افتاده معنای خود را از کارگزار زن انقلابی بدست آورده که نهایتاً به زن سنتی و مادر و همسر خانواده ختم شده است و یا برعکس آن، زن حول محور «تن» و بدن زیستی معنا مییابد که هر دو وجه بازتولید نظام معنایی مردانه است. آن چیزی که بارها شنیده ایم این است که ما زنان موفقی داریم که هم پزشک هستند و هم استاد دانشگاه و هم خلبان و غیره و مادر و همسر هم هستند و این زنان دیگر در اندرونی نیستند و میتوانند همپای مردان در جامعه رشد کنند. پاسخ در این باره این هست که هنوز وجه نقش مادرانگی بالاترین نقش برای زن در جامعه ایران است. به زبان ساده یعنی زنی که در جامعه مقام بالای اجتماعی را کسب کرده باشد، اگر ازدواج نکرده باشد و بیش از آن مادر نشود هنوز همان نگاه سنتی بر وی وجود دارد و همه موفقیتها و مقامهایش تحت شعاع این نقش اجتماعی مادرانگی قرار میگیرد. چون نهاد خانواده هنوز پر قدرتترین نهاد تاریخ اجتماعی ایران است و اگر زنی در صورت موفقیتهای اجتماعی، نخواهد بدون عشق ازدواج کند، فشاری که در گفتمان اجتماعی وجود دارد ناخودآگاه او را به سمت تشکیل خانواده میکشاند و اگر ازدواج نکند به عنوان یک نقص در خود یاد میکند او زن کاملی نیست. این نگاه اجازه سوژگی به زن ایرانی نمیدهد.
نگاه شما به جنسیت چگونه است؟ آیا باید اثر تعیین کننده جنسیت در برخی افتراقات و تمایزات سیاسی و اجتماعی (خواه مطلوب و خواه نامطلوب) را کاملا از بین برد و مناسبات سیاسی و اجتماعی را تنها بر حسب تعینی به نام انسان تنظیم نمود؟ یا اینکه می توان برای جنسیت نیز کارکردهایی درنظر گرفت و در مناسبات سیاسی و اجتماعی از این کارکردها در جهت مطلوب بهره گرفت؟
ما آنقدر در جامعه و به لحاظ تاریخی در تبعیض جنسیتی هستیم که فعلا باید از کارکردهای جنسیتی در جهت مطلوب بهره ببریم و برای رسیدن به تعینی به نام انسان راه زیادی داریم. اما تلاش برای سیستم جدا کننده و نگاه جنسیتی به فرد همیشه وجود داشته و خواهد داشت. به نسبت قبل خیلی تغییر کردیم اما در جایی هم که باید باشیم نیستیم. جای ما اینجا نیست. به عنوان مثال؛ ما در مدارس به نظر من نهاد سرکوبگر داریم تا نهاد پرورش. چون من به عنوان یک دختر در این مدارس بزرگ شده ام. بدترین خاطرات ما مال دوران مدارس است و از نزدیک شاهد هستیم و بودیم که چگونه دختران ما را به شدت از خودِ خلاق، خودِ شاد و خود سالم به دخترانی رنجور و ناشاد و جزیی از سیستم هماهنگ بدون فکر و اندیشه تبدیل میکنند. این یک واقعیت است و هیچوقت کسی در این موارد حرف نمیزند. از همان ابتدای رشد یک دختر در مدارس به ویژه در دوره ما دهه ۶۰ ، انضباطی پادگانی در مدارس حاکم بود که فکر نمیکنم چیزی به نام «انسان» در آن فضا رشد کند ما باید در درجه اول سعی میکنیم بعد از اتمام تحصیل در مدارس آن خود حقیقی، را که در نهاد پرورش مدارس گم شده است پیدا کنیم و زندهاش کنیم و این نشان دهنده این است که چقدر زمان برای پیدا کردن خودی که سرکوب شده است از دست خواهیم داد و چقدر به عقب رانده خواهیم شد و فرصتها را از دست خواهیم داد. دختران ایرانی پر از خلاقیت و هوش و ابتکار هستند اما در نهاد سرکوبگری به نام آموزش و پرورش رشد میکنند که به نظرم یک نهاد افسردهکننده جنسیتی کامل است. اصلا نیازی نیست که روانکاوان و روانشناسان دانشگاهی تحویل اجتماع بدهیم؛ چون از این سمت نهاد آموزش پرورش خود تربیت کننده سوژه افسرده جنسیتی به جامعه ناشاد است. و یا رسانهای جمعی مثل صدا و سیما که هیچ برنامهای که در جهت رشد و شادی زنان باشد تولید نمیکند و به عنوان یک ابزار تبلیغات گفتمان سیاسی استفاده میشود. زنان ما رسما در صدا و سیما حذف هستند مگر زنانی که مورد توجه گروهی خاص باشند باقی زنان در صدا و سیما آینهای برای دیدن وجه و کردار خود ندارند تا بتوانند خود را ببینند.
شما رمان هایی را نیز به چاپ رسانده اید؛ نگاه شما به رمان چیست و آیا کتاب های رمان شما از نظر نظام معنایی نهفته در آنها، در امتداد کتاب های غیررمان هستند؟ اگر بله، مهم ترین مولفه ها یا محورهای این نظام معنایی مشترک بین کتب شما کدامند؟
فعلا یک رمان به چاپ رسانده ام و یکی دیگر که در حال اقدام برای چاپ آن هستم. اما میدانم که رمانم عامه پسند نیست. یعنی با علم به اینکه مخاطب زیادی نخواهد داشت، آن را نوشته ام. چون این متون و نوشتههای چندلایه و استعاری، به ذهنیت تحلیلگر و نقادانهای نیاز دارد و به طبع افراد کمتری را جذب خود میکند و به این شیوه نوشتن هم علاقه دارم. رمان بعدیام بیشتر یک داستان واقعی به نظر میرسد اما باز در لایههای خود مفاهیم نمادین و استعاری برای رسیدن به عمق و کشف ناخودآگاه مشهود است.
به فعالان حوزه زنان در ایران اعم از فمینیست و غیرفمینیست چه پیشنهاداتی را دارید و یا چه نقدهایی به عملکرد یا اندیشه فعالان این حوزه دارید؟
وقتی در حوزه زنان فعال باشی یعنی فمینیست هستی. پس فمینیست و غیر فمینیست نامگذاری نمیشود. در رابطه با فمینیستهای سلبریتی بالا اشاره کردم و متاسفانه آزادی عمل و اجازه همایشها و کارگاهها و سخنرانی و تشکیل گروههای اجتماعی وجود ندارد؛ پس بهترین راه همین فضای مجازی است و جدی گرفتن این عرصه برای حرکت و جنبش اجتماعی زنان و نوشتن مقالهها و کتابها و چاپ آنها و ترجمه کتابهای فمینیستی در این زمینه در این دوره زمانی خاص حتما اثرگذار خواهد بود.
مهم ترین نیاز زنان ایرانی برای آن که وضعیتشان رو به بهبود برود، را چه می دانید؟ آنها باید در این راستا چه کاری بکنند یا باید چه اتفاق یا اتفاقاتی رخ دهد که وضعیت در جهت بهتر شدن، پیش برود؟
خیلی واضح است که باید چه اتفاقی بیفتد. جامعه باید درهایش را به سوی شادی و نشاط باز کند و هر دو جنس در کمال امنیت و آرامش در کنار هم زندگی کنند، در دانشگاهها درس بخوانند، به ورزشگاهها بروند و این جداسازی فضاهای جنسیتی به حداقل برسد. جامعهای که مردان میتوانند به تماشای فوتبال بروند ولی زنانی که دوست دارند و با حسرت در خانه میمانند و به مردانی که در ورزشگاه مشغول تماشای بازی هستند نگاه میکنند حتما و صد در صد جامعه شادی نخواهد شد. شادی زمانی امکان پذیر است که مردان و زنان بیآنکه از وجود هم هراس داشته باشند از اوقات فراغت و کار و تلاش در زندگی لذت ببرند. آنچه که برای ما زنان در جامعه کم است، اصل لذت است و لذت بردن از زندگی است. زنان مذهبی لذت خودشان را در اماکن مذهبی و فضاهایی که مورد تایید نظام است میجویند؛ اما دختران و زنانی که مفاهیم لذت را در صورت گسترده بودن آن نه به معنای اروتیک بلکه به معنای اجتماعی جستجو می کنند، با فضاهای کمتری در این رابطه روبرو هستند. مثال بارز آن همین دیدن مسابقه بزرگ فوتبال است که مردان آزاد هستند اما برای دیدن آن مراجع مذهبی و مردان باید تصمیمگیری کنند و این یعنی حذف زنان و جامعه مردسالار ناشاد.
نقش نظام سیاسی در بهتر شدن وضعیت زنان را تا چه اندازه موثر می دانید؟ برای رسیدن به این مطلوب، نظام سیاسی چه اقدامات یا سیاست هایی را باید مورد توجه قرار دهد؟
خیلی زیاد، اگر نظام سیاسی زنان را ابژه و دال مرکزی گفتمان خود تعریف کند بنابراین این نظام سیاسی برای حفظ موجودیت خود ممکن است کارهایی را در ارتباط با زنان انجام بدهد که فضای نفس کشیدن برای زنان تنگ کند، چون ابزاری برای حفظ گفتمان سیاسی شده و زن در این جامعه نه شاد است و نه احترام به خود را در جامعه احساس میکند. چون به ماهیت وجودی زن و درخواستهای او توجه نمیشود و او یک ابژه است برای اهداف سیاسی نظام و گروههای سیاسی؛ و مسأله مهمتر اینکه وقتی فضا جنسیتی میشود و در جامعه همه زنان تایید نمیشوند و زنانی تثبیت و زنانی طرد میشوند، این موضوع باعث میشود همواره گروههایی از زنان در برابر زنانی دیگر صفآرایی کنند و احساس حق و امنیت کنند، در حالیکه نظام سیاسی است که زنان را در برابر زنان قرار میدهد و عرصه را برای بعضی از نان تنگ و برای برخی دیگر هموار میسازد.
فکر می کنید چه کسانی باید کتاب های شما را بخوانند و این کتاب ها برای چه قشر مخاطبینی می تواند بسیار مفید باشد؟
من که دوست دارم همه دانشجویان کتابهای من را بخوانند و در فضایی زندگی کنیم که بتوانیم با هم درباره مسائل حرف بزنیم و گفتگو داشته باشیم و فضاهای جنسیتی و قشربندیها از بین برود و ما در تاروپود افکار سنتی و نقشهای جنسیتی که بازتولید جامعه مردسالار است گرفتار نباشیم. اما آنچه که دغدغه همیشگی من بوده است اینکه به پدیدهها و مسائل دوست داشتم از دریچه موضوعات تازه و ابعاد جدیدی که تکراری نباشد نگاه کنم. وقتی به مساله نگاه خیره زن در فضای معماری خانه میپردازم، به طبع تمایل و دوست دارم که جامعه زنان دانشگاهی به این موضوعات جدید بیشتر بپردازند و برایش جلسات معرفی و نقد و بررسی بگذارند تا بتوانیم کمی از فضای کپی نویسی و عدم خلاقیت دانشگاهی فاصله بگیریم و به جامعه خلاق و زنان آزاد و آگاه نزدیکتر شویم./
برچسب ها :از زنان پرده نشین تا بدن های رام ، دیگری در اندرونی ، مرضیه بهرامی برومند ، نشر تیسا ، نشر لوگوس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0